توجه!!!! توجه!!!!!
به سلامتی ایران و ایرانی...
یه غیرت ایرانی میخواد ! سلام دوستان عزیز , گوگل یک رای گیری جهانی برای تعیین نام خلیج پارس گذاشته که اعراب با جمعیت زیاد خود ممکن است در این رای گیری پیروز شوند. لطفا در این رای گیری شرکت کنید و به خلیج همیشه پارس رای بدهید persianorarabiangulf.com نظرسنجی خلیج فارس یا خلیج عرب خواهشی که من از شما عزیزان دارم این است که این مطلب را باز نشر کنید و به نمایش بگذارید تا ایرانیان بیشتری از این رای گیری مطلع شوند و روح کوروش کبیر بر ایرانیان درود خواهد فرستاد . به خدا یک دقیقه هم وقت نمی بره تورو خدا برین رای بدین***

همونطور که گفتم ناصر 6 فرزند داشت که از دو زن متفاوت بودن یکی ایرانی و یکی عرب

از زن ایرانی:

طاهر جابر صابر و قادر

از زن عرب:

یاسر و عامر

بله اینها بودند در شهر قربانیه.

جنگ های ایران و اوژن 10 سال طول کشید و زمین های خودش رو پس گرفت البته زمین دارانی زمین های به هم پیوسته ای رو خریداری کردن که اونها خانها بودن و فقط دو شهر بزرگ خانجان و سلطانیه باقی موند که به هم متصل بودن.جلال قدرت ماورایی خودش رو یعنی کنترل مار را برای ضربه های متعددی توی جنگ ها استفاده کرد اما بالاخره شکست خورد و شکست رو پذیرفت. اون و نادر و پیروان خانی توی زمین ها کشور کوچک و وابسته به ایران کشاورزی کردن و برای خودشون تبلیغ کردن.

دوستان این داستان ادامه داره...

منتظر بقیه قسمت ها باشید البته با تغییراتی که روی داده فقط اعضای عضو میتونن امیران2 رو بخونن

ممممممنون برای اینکه این داستان رو دنبال کردید.

لطفا نظرات خودتون رو بنویسید.

با کنار رفتن خانی ها طهماسب با رای مردم تونست به پادشاهی برسه اما خیلی راحت نبود.در اوایل خودش علاقه به پادشاهی ایران نداشت اما بعدا پشیمون شد اون تونست از رقبای خودش سبقت بگیره و پادشاه شه اما خطر بزرگی ایران رو تهدید میکرد.بازماندگان خانها به فرماندهی ناصر کم کم به نواحی غربی ایران رفتن و نواحی غربی ایران رو تسخیر کردن و اسم کشور جدید رو اوژن گذاشتن.ناصر و نادر شهر بزرگی رو درست کردن به عنوان پایتخت و اون رو خانجان نامیدن.نادر میخواست ارتش جمع کنه تا ایران رو تسخیر کنه.در این میان سلطانیان یا سلاطین به رهبری سلطان جلال شهری بزرگی در اوژن با نام سلطانیه یا سلطان آباد درست کردن که شهر با شکوهی بود.وضع ایران خیلی خوب نبود طهماسب با سخنرانی ها خودش تونست مردم رو جذب کنه و مملکت رو ارام کنه.

جنگ ایران و اوژن

بالاخره ناصر و نادر به همراه جلال به ایران حمله کردن.جنگی میان این دو در گرفت.در این جنگ که احتمال برد خانها زیاد بود هوشنگ تونست با یه فریب کوچک خانها رو شکست بده.اون ارایش جنگی رو جوری چید که خانها فکر کنن تعداد زیاد هست و اگر این نقشه جواب نداد با عقب نشینی ایرانی ها و تعقیب کردنشون بتونن خانها رو غافلگیر کنن که این نقشه جواب داد و جلال مجروح شد و ناصر پسر رشید کشته شد که قاتل ناصر معلوم نشد کی میتونست باشه؟

اما این سوال معلوم بود سربازان طهماسب.اون 30 روز سربازان خودش رو شکنجه کردن تا معلوم بشه کی ناصر رو کشته اما معلوم نشد.

بعد از ناصر جلال رهبری تمامی خان ها و سلطان ها رو به عهده گرفت و نادر به عنوان رئیس بزرگ تمام ارتش انخاب شد.

تنها چیزی که از ناصر باقی موند فرزندانش بودن که در شهر قربان در اوژن زندگی میکردن.

طهماسب با حامیان وارد قصر شدن.نادر از ساوالان به پایتخت رسیده بود و داخل قصر بود و ناصر و نادر هر دو آماده جنگ با طهماسب بودن از اون طرف رشید بسیار مریض بود و توی بسترش ناله میکرد.طهماسب و حامیانش وارد قصر شدن تا حامیانش به جمع اوری طلا و هر چیز باارزشی کردن.سربازان خانی به طور غافلگیرانه ای به حامیان حمله ور شدن و تونستن تعداد زیادی از اون ها رو از بین ببرن.البته این هم یادآور بشم طهماسب تنها کسی نبود که میخواست انتقام بگیره خیلی کسایی دیگه هم بودن.اسبی نخست وزیر دورو قبل از حمله با تعداد زیادی از سربازان و کشاورزان و کارگران شهر که پیروش بودن فرار کرده بود.در برخورد اول طهماسب با برادران خانی بهشون هشدار داد اما توجه نکردن اینجا بود که نادر به طهماسب حمله ور شد و مجروح شد طهماسب و حامیانش به نادر و ناصر اجازه فرار دادن.از جمله کسانی که با برادران خانی همراه شدن سلطانیان به فرماندهی جلال و خانواده ناصر خانی و تعداد اندکی از مردم کشور که با خانی ها موافق بودن.اما ناصر میخواست پدر خودش رو هم از کشور ببره که پدرش مرده بود رشید ولی چجوری؟

روی بدن رشید جراحاتی وجود نداشت ناصر گفت حتما خفه شده اون طهماسب رو متهم کرد اما طهماسب حتی قیافه رشید رو هم ندیده بود.خانها از ایران رفتن و طهماسب با زیرکی بر روی تخت نشت.

در بخش ششم به پیدایش کشور اوژن در شرق ایران میپردازیم.

بعد از ازدواج هدی با هوشنگ اون ها جنگل رو رد کردن اما هدی مجبور بود با طهماسب همراه بشه و جنگلی ها هم از اسمشان اهل جنگل بودن اینجا بود که طهماسب و هدی تصمیم گرفتن هوشنگ که از حامیان بود و در بخش های قبل باهاش اشنا شدید رو بجای هدی بذاره اما کار سختی ولی چاره ای نبود جنگلی ها میبایست کنترل میشدن.حامیان طهماسبی یکی دیگر از گروه های شورشی شدند تعداد اون ها زیاد شد چون تعداد کمی از جنگلی ها قرار بود همراه طهماسب باشن و بقیه میبایستی به رهبری هوشنگ در جنگل بمونن اما همین تعداد کم ده برابر اهالی روستا بود بالاخره طهماسب و حامیانش به شهر رسیدن شهر داشت نابود بود سپهسالاران شورشی و دیگر گروه ها مثل هلالی ها (با پرچمی که روی ان هلال ماه میباشد و از مهاجران عرب هستند و رهبر انها شخصی به عمر میباشد که بعد ها با انها اشنا میشوید) سرداران در شهر کشتار میکردند و خانیان هم به کشتار شورشیان معترض پرداخته بودند اما نفرت طهماسب به او اجازه مقاومت داد در همین حل نادر در حال برگشت به پایتخت بود تا از حق پدرش دفاع کند.در اول طهماسب به سربازان خانی حمله کردن و سلاح های زیادی مثل چاقو و شمشیر بدست اوردند.بعد شروع به تبلیغ کردن تا مردم رو با خودشون همراه کنن.خبر پیدایش طهماسب در سرتاسر کشور پیچید اون طرفدار مردم بود.تمام مردمان از پیر و جوان گرفته تا دختر و پسر اومدن به پایتخت و سلاح اون ها تعداد زیادشون بود یورش میبردن به سپهسالاران شورشی و شمشیر بدست میاوردن.طهماسب شورشیان سرکوب کرد و به قصر حمله کرد.

و در بخش بعدی که خیلی حساس هست ببینید رقابت برادران خانی (نادر و ناصر) با طهماسب و قتل رشید

همونطور که در بخش دوم خوندید گروه حامیان تشکیل شد.در این بین هوشنگ وفادار طهماسب متوجه عشق هدی به طهماسب شد.قبل از اینکه حامیان از جنگل خارج بشن طهماسب به دلیل خسارات مالی و جانی که بوجود اومده بود تصمیم گرفتن با اهالی روستا یه چند وقتی رو تو جنگل بمونن و هدی بانوی جنگلی ها که از کارش پشیمون بود سعی در جبران تمام خسارات شده بود منظورم از خسارات مالی این بود که جنگلی ها قبل از جنگ با طهماسب به روستا حمله کرده بود و منظور از خسارات جانی تقریبا نمیتوان گفت همه اطرافیان طهماسب مردند بیشتر مجروح شده بودند ولی دو نفر کشته شده بود یکی از انها باعث جنگ شده اون به یکی از جنگلی ها بی دلیل حمله کرده بود و اون یکی به دست حیوانات درنده کشته شده بود.هوشنگ که از عشق هدی به طهماسب باخبر شده یود قضیه رو به طهماسب خبر داد طهماسب خیلی شوک نشد چرا چون خود اون هم عاشق هدی بود!!!

عروسی اون ها توی جنگل بر گذار شد اما به روش سنتی و بسیار زیبا این شادی خیلی طولانی نبود...

سلام گفتم یه تنوعی بشه یک سری توضیحاتی که شاید به دردتون بخوره مینویسم اول برای انتخاب نام وبلاگ:

1.شاید نتونید برای خودتون نام وبلاگی رو که میخواید پیدا کنید خب من چند تا پیشنهاد دارم

NovinBlog:برای اون کسایی که موضوع وبلاگشون راجع به تکنولوژی هست بنظرم این نام زیبایی هست.

Blogplus:بلاگ پلاس مثلا بلاگ پلاس فیلم یا بلاگ پلاس کارتون و یا بلاگ پلاس موزیک.

Blogseven یا blog7: عدد هفت در بیشتر جوامع مقدس گفتم شاید وبلاگ رو زیبا کنه.

AVAblog:بنظرم وبلاگ های که تحلیل های سیاسی یا اجتماعی هست آوا به معنای صدا میباشه و از نظرم میتونه مناسب باشه.

Blogstar:بلاگ ستاره برای هر زمینه ای زیبا هست.

Ghabile:نمیدونم چرا این کلمه به ذهنم رسید ولی میتونه مناسب باشه موضوعات شما در قلب قبیله و میتونه نشانگر سنبلی برای شما یا هر کسی برای موضوعاتش باشه.

GoldenBLog:بلاگ طلایی نام زیبایی هست میتونه نام نویسنده هم از نظرم GoldenMan باشه.

MasterBlog:مستربلاگ هم میتونه نام بلاگ برتر باشه با موضوعات گوناگون.

webloog:چرا من دو تا o گذاشتم خب شاید از خودتون سوال کنید چرا من میگم چرا.این دو تا o میتونه نشانگر وب شما باشه.شما میتونید به جای دو تا o داخل وبلاگ دو تا چشم بذارید که نماد وبلاگ رو بسازه یا دو تا صفر که بتونه باز هم عنوان رو زیبا کنه و یا نماد تعجب باشه پس هر چیزی تو ذهن شما میتونه هر استفاده ای که از این نقاب یعنی OO باشه.

Blooog:این هم مثل دوتا o میتونه باشه ولی فرقش این هست میشه بلوووگ که واقعا عنوان رو زینت می بخشه.

NeGarE:این عنوان بیشتر برای وبلاگ هایی که برای نمایش عکس هست مورد استفاده قرار میگیره و میتونه جالب باشه.

YourBlog:وبلاگ تو یعنی وب برای بازدید کننده که میتونه تو جذب بازدید کننده موثر باشه.

4u4ever:برای تو برای همیشه بنظرم زیبا و پر معنا هست و استفاده ازش برای هر مطلبی میشه مثل آموزش ترفند یا قرار دادن موزیک.

NaMa:نما به معنای چهره هست و بازم تو هر موضوعی میتونید از استفاده کنید و وقتی موضوعات وبلاگ رو ریز میکنید و نکات رو از داخل نوشته بدست میارید این عنوان مناسبه.

Home:خونه میتونه توش هر چی باشه بنظرم برای نام وبلاگ های شخصی مناسبه.

RooM:اتاق این عنوان هم بنظرم برای وبلاگ های شخصی یا خاطرات مناسبه.

ZendeGIBiTo:برای وبلاگ های عشقی با عنوان زندگی بی تو که عنوان جذاب و پر معنایی هست.

DLsara:عنوانی که مخفف Downloadsara هست و برای وب هایی مناسب هست که مطلب برای دانلود میذارن.

FunnyBlog:این عنوان هم میتونه هر موضوعی رو داشته باشه.

IranianBlog:عنوان جالبی میتونه باشه.

MeGa:مگا به معنای ابر میباشد که بعش میتونید کلمه مورد علاقه خودتون رو بهش اضافه کنید مثلا MeGa Car ابر ماشین.

Saze:اینم میتونه هر مطلبی رو در خودش داشته باشه کلمه سازه همینطوری به ذهنم رسید ولی سازه میتونه یک مطلبی رو بسازه اینم یه شعار.

Pelak:راستش پلاک به چند صورت نوشته میشه میتونید اسم وبلاگ رو پلاک بزارید به خاطر معنی و هم قافیه بودنش با بلاگ.

GaLaxyBLog:بلاگ کهکشان که واسه هر موضوعی عالیه

و نکته آخر اگر یکوقت این عنوان ها ساخته شده بود شما میتونید با قرار دادن یه شماره مثل 123 بهش اضافه کنید یا هر اسمی میخوایدبه عنوان اضافه کنید.

2.در اینجا نام چند تا سایت رو براتون میگم که تو وبلاگ نویسی میتونه کمکتون کنه.

aparat.com:شبکه های اشتراک گذاری ویدیو و قرار دادنش در وبلاگ.

picofile.com:آپلود مطالب برای دانلود

cloob.com:شبکه اجتماعی مثل فیس بوک که میتونید مطالبتون رو درش اشتراک گذاری کنید.

webphoto.com:برای آشنایی بیشتر میتونید به این سایت برید و خودتون مطالعه کنید.

persiangig.com:آپلود مطالب و عکس برای دانلود

زمانی که پدر طهماسب در بقل او جان داد او تصمیم به انتقام گرفت اما اون نمیدونست که این کار اسبی هست.طهماسب تمام دوستان و اهالی جوان روستا رو جمع کرد و اون ها رو قانع کرد کمکش کنن ولی تعدادشون کم بود اما چون همه به طهماسب اعتماد داشتن کمکش کردن بالاخره اونا به طرف پایتخت حمله کردن.اونا آذوقه و کوزه های اب فراوان با خودشون بردن راه زیاد نبود اما زحمتشون زیاد بود.در این راه اونا از یه جنگل میگذشتن.یکی از دوستان طهماسب که طهماسب خیلی بهش اعتماد داشت هوشنگ بود اون واقعا مورد اعتماد بود.در جنگل قومی زندگی میکردن به اسم جنگلی ها که طهماسب رو غافلگیر کردن ولی هوش و ذکاوت هوشنگ مانعش شد.قضیه از این قرار بود که جنگلی ها که تعدادشون خیلی نبود با نیزه به طهماسب و اطرافیانش حمله کردن ارباب جنگی شخصی به اسم هدی که زنی ترسناک بود.بلاخره جنگی شد و در این جنگ اکثر طرفداران طهماسب کشته شدن اما در اخر که هوشنگ محاصره شده بود رو به هدی کرد و گفت:از ما چی میخواین ما میخوام رشید رو نابود کنیم شما ها چی تو جنگل دنبال خوراک خودتون هستید و به فکر ابادانی نیستید.هدی یک دفعه لرزید و پس از اون جنگلی ها هم با طرفداران طهماسب همراه شدن و سوگند خوردند که همیشه پیرو طهماسب و هوشنگ باشن و اونا گروه حامیان طهماسب رو به وجود اوردن.اونا جنگل رو رد کردن.

گروه های زیادی بود در مملکت از جمله خانی ها که بر کشور حکوت میکردند.(به فرماندهی رشید)

یا سلطانیان در دربار خانی ها که پایه های کشور رو ساخته بودن یعنی ظلم و فساد.(به فرماندهی جلال)

یا دیگر گروه های که در اینده باهاشون اشنا میشید که چقدر برای طهماسب دردسر درست کردن مثل وحشی ها یا هلالی ها